ظلم وفساد در عالم زیاد است اگر ظلم وفساد به تنهایی برای ظهور حضرت کافی بود تا حالا حضرت ظاهر شده بود . ظلم به اندازه کافی هست ما باید عبادی الصالحون تربیت کنیم یعنی گروهی قوی ،هوشیار،بیدار وآگاه ،مهذب باید باشندتاانقلاّ ب حضرت مهدی (عج) آشکار شود همه می دانیم دنیا پر ازظلم وفساد شده و جنایتکاران دنیا ،جنایت را به حد اعلا رسانده و تمام قوانین بین المللی و انسانی را زیر پا گذاشتند. اسرائیل جنایتکار با پشتیبانی آمریکای جهانخوار هر روز می کشد و ویران می کند و از بین می برد، آمریکای جنایتکار هم مسابقه جنایت گذاشته. نه تابع قانونی هست و نه تابع حکمی، و نه هیچ قانونی را در دنیا به رسمیت می شناسند و نه عاطفه انسانی ونه رحم دارد. با اینکه همه روزه ملت فلسطین به شهادت می رسند و خانه هایشان ویران و بر سرشان خراب می شود و دیگر جنایتکاران در عراق با نام آزادی همه روزه مردم مسلمان را قتل عام و خانه های آنها را بمباران می کنند و با کمال تاسف، دنیا هم خاموش است، اینجاست که باید گفت ظلم و فساد به اندازه کافی هست لیکن باید عبادی الصالحون تربیت شوند
لیبرالها و انجمن حجتیه; دو خاستگاه و یک نتیجه
امیدوار بودن، امید داشتن به غایت انسان و غایت هستی همراه با نوعی آمادگی . اگر بخواهم خلاصه تعریف کنم، انتظار یعنی نوعی امید به آینده داشتن و انسان را هدف دار نمودن .
چه رابطهای بین انتظار و مجموعه تفکر شیعی وجود دارد؟
شیعه مثل همه مذاهب اولا هستی و زندگی را هدفدار تعریف کرده است و امید به زندگی و هستی را نوید میدهد . از سوی دیگر شیعه به خاطر اعتقاد راسختری که به مهدویت دارد، این آمادگی و امید را بیشتر در خود زنده میکند . یعنی همیشه بیشتر و زندهتر و امیدوارتر با زشتیها و پلیدیها مبارزه میکند . شاید به خاطر همین آماده بودن و ایمان به آینده داشتن شیعه است که هر از چند گاهی شاهد ظهور یک انسان، یک منجی و یک شیعه واقعی میشویم که گامی را برای ظهور مهدی موعود (عج) برداشته و تغییر و تحولی ایجاد میکند و میکوشد بازشتیها مبارزه کند . همچنین کسی که در انتظار ظهور است، خودش منتظر فراهم شدن زمینه ظهور است . آن حضرت هم نوعی چشم به راه است تا زمینه برایش فراهم شود تا بتواند ظهور کند .
به هر حال شیعه واقعی کسی است که زمینه ظهور را فراهم میکند . بنابراین تفکر شیعه نوعی آماده کردن زمینه و بسترسازی برای ظهور است .
نوعی خاص از انتظار هم از سالهای پیش تاکنون وجود داشته که میتوان آن را انتظار اشرافی یا به تعبیری سکولاریسم در فضای انتظار نامید در این باره چه نظری دارید؟
نمیتوانیم دم از مهدی (عج) بزنیم، اما انسانهای آماده نباشیم و انزوا پیشه کنیم و منتظر بمانیم جور و ستم همه جا را بگیرد تا امام زمان (عج) ظهور کند . این با فلسفه انتظار تفاوت دارد .
کسی که خودش منتظر ظهور است، نمیتواند به تفکر جدایی دین از سیاست و عرصههای اجتماعی معتقد باشد . این تفکر ضد مهدویت، ضد بشریت، ضد انسان و ضد امید داشتن، با انتظار تفاوت دارد .
امید با تلاش و کوشش همراه است . چه فرقی وجود دارد بین کسی که امید دارد، اما دستبه کاری نمیزند . چنین آدمی حتی بدتر از یک فرد نا امید است . این تفکر انزواطلب که معتقد است که در هر نظام و حرکتباید نخست ظلم و جور عالم را بگیرد تا امام ظهور کند، تفکر شیعی نیست .
به نظر شما بین انتظار و عدالت از یک سو، و گناه و فساد از سوی دیگر، چه نسبتی وجود دارد؟
انتظار یعنی امید داشتن بر اساس نگاهی که به عالم و هستی داریم; یعنی نگاه عدالت و انتظار آن را کشیدن .
بین انتظار و عدالتیک پیوند عمیقی وجود دارد . نمیتوان دم از انتظار زد و از عدالتسخن نگفت و بنابراین بین انتظار و عدالت ارتباط وجود دارد . اما از طرف دیگر، بین انتظار و عدالتبا گناه و فساد چه ارتباطی است؟
به حتم یکی از وظایف انسان، نبرد با مظاهر فساد است . این عالم آمیخته از حق و باطل است، اما باطل و شر را از جنس «وجودی» نمیدانیم .
باید بپذیریم که بخشی از زندگی ما مظاهر فساد است، اما ما عدالتخواه هستیم . به طور خلاصه، انتظار با عدالت پیوند خورده و فرد منتظر که عدالتخواه است، همیشه با ظلم و گناه در نبرد است .
انتظار با مدرنیسم چه رابطهای دارد و بین تجددطلبی و انتظار چه نسبتی وجود دارد؟
تجدد، حساب خود را از مدرنیسم در موضوع ماورای طبیعت جدا کرده است و نمیتواند با مسئلهای به نام مهدویت گره خورد . برای این که تجدد، مبانی فلسفی دارد; در حالی که مدرنیسم به یک انسان منفصل از خدا اعتقاد دارد و مهدویت هم ریشه در مباحث متافیزیکی دارد .
در ادیان بزرگ مسیح، یهود، زرتشت اعتقاد به مهدویت وجود دارد . اما بین ادیان و مدرنیته یک فضای آشتیناپذیر حاکم است .
وجه دیگر قضیه این است که فردی که منتظر است، وارد مبارزه و کارزار میشود . به عنوان یک تکلیف باید درصحنه حضور داشته باشد تا بتواند به آن فلسفه اصلی برسد .
بین سکولارهای وطنی با سکولارهای متدین یا همان حجتیه چه تفاوتی میبینید؟
ممکن است از لحاظ معرفتی با هم فرق کنند . لیبرالها با حجتیه یکی نیستند; اما به لحاظ نتیجه یکی هستند . سکولارها دین را به عرصه خصوصی برده و آن را از عرصه سیاست دور کردهاند; حالا به هر دینی . اما انجمن حجتیه نیز انگیزه حضور در صحنه سیاست را ندارد و دین را نیز به عرصه خصوصی برده است .
اخیرا هم به همین دلیل پیوندی بین لیبرالها و سکولارها با انجمن حجتیه میبینیم . لیبرالها و سکولارها چون میبینند که در یک جامعه دینی نمیتوانند به اهداف خود برسند، تصمیم گرفتهاند از طریق ایجاد نوعی رابطه با انجمن حجتیه که یک نگاه مذهبی در جامعه دارد، به اهداف خود نائل بیایند که به نظر من خطر این امر از هر چیز دیگر بیشتر است
باید به تقوای امام شک کرد!
نوشتاری که در پیش رو دارید، تلاشی است گرچه ناچیز و مختصر در تنظیم و گردآوری نظرات مسوولین طراز اول جمهوری اسلامی ایران در افشاء یکی از خطوط مهم انحرافی در جامعه اسلامیمان، خطی که به مقتضای زمان هدفهای گروهی و غیراسلامی خویش را با ماسک اسلامی و در پوشش دفاع از مهدویت اعمال مینموده است.
در این مجموعه سعی بر آن است بدون اظهار نظر شخصی یا گروهی نظرات و دیدگاههای مسوولین و شخصیتهای علمی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران در مورد «انجمن حجتیه» و خطوط انحرافی آن مطرح و در معرض قضاوت وجدانهای بیدار قرار گیرد.
اهمیت افشاء چنین جریان خطرناکی که با شعار تمسک به قرآن و روش ائمه اطهار (ع) به میدان آمده است بسیار زیاد و مقابله با آن مشکل است چرا که خطر این قبیل جریانات فکری که متمسک به فرهنگ اسلامی بوده و در زیر پوشش دفاع از حضرت ولی عصر امام زمان (عج) فعالیت میکنند بسیار فراوانتر از خطر گروهکها و دستجات الحادی است و برای مقابله آنان نخست باید به شناخت دقیق خطوط کلی این جریان و سپس به افشاء و مقابله فرهنگی با آن پرداخت.
این مجموعه مختصر هدیه ای است ناقابل و هشدار و تذکاری است به امت شهیدپرور ایران تا با اطلاع از نظرات رهبران جمهوری اسلامی ایران به مقابله فکری با جریان خطرناک انجمن حجتیه که به دروغ متوسل به شعائر اسلامی است برخیزد و با عزم راسخ و آگاهی نافذ و تمسک به حبل الهی، تثبیتکننده خط امام در جامعه اسلامی ایران باشد، انشاءالله.
عمده کردن بهائیت از سوی انجمن حجتیه
جریان دیگری که ظهور کرده بود و مسأله آخرین بود همین انجمن حجتیه بود. گروهی سالها پیش به فکر افتادند که مبارزه با بهاییها بکنند و انجمن را تشکیل دادند و کارشان این بود که بهاییها را شناسایی میکردند و در جلساتشان میرفتند و این ها را محکوم میکردند و جلوی جذب شدن مسلمانها را به آنها میگرفتند، به طور کلی مبارزه با بهائیت.
رژیم از اینگونه کارها خوشش میآمد چون این کارها خیلی به رژیم برخورد نمیکرد و یک مقدار از نیروها را مشغول میکرد، لذا این کارها را حمایت میکرد.
آنها هم برای اینکه کارشان را بتوانند بکنند به افرادشان دستور داده بودند که در کارهای سیاسی دخالت نکنند و مبارزه را ممنوع کرده بودند و معتقد بودند که این مبارزه به جایی نمیرسد و آخر این میشود که نیروهای مذهبی از متن جامعه کنار بمانند و میگفتند این طور باشید چون رژیم هم مزاحمشان نبود. این ها کلاسهایی داشتند و بچه مسلمانها جمع میشدند آن جا و دوره اصول عقاید به این ها یاد میدادند و یک سری تعلیمات به این ها میدادند و مجهزشان هم میکردند علیه بهائیت.
در سراسر کشور هم شبکه اینها باز شده بود، مزاحمتی هم نداشتند اما چون مبارزه را قبول نداشتند و یک سری از نیروهای مبارز را جذب میکردند ما با اینها مخالف بودیم.
بزرگترین خاصیت این ها برای رژیم این بود که این ها نیروها را جذب میکنند و یک کاری هم به نیروها میدهند، جوان میبیند در یک دورهای که در آنجا رفته چیز یاد گرفته مشکلی هم ندیده، مبارزه با بهائیت هم که چیز خوبی بوده، فکر میکرد چیز یاد گرفته، کار هم کرده و از طرفی نقطه مقابلش را میدید که فلان دانشجو مثلاً رفته زندان و بیرون آمده و هیچ چیز هم ندارد و از درس هم افتاده خلاصه برای خودشان جاذبهای داشت و ما روی این جهت بیشتر بدی میدیدیم.
میدان مبارزه خالی میشد. ما فکر میکردیم کار اصلیمان الان باید مبارزه با رژیم باشد مسأله مهم ما پیش از پیروزی این بود که چرا این ها به مسأله جنایات رژیم بیتفاوتاند؟ ما میگفتیم خوب این که رژیم به شما اجازه میدهد مبارزه کنید (مبارزه با بهائیت) این سرگرمی است والا خود رژیم بهائیها را دارد تقویت میکند. آن موقع وزیر جنگ بهائی بود، پزشک مخصوص شاه بهائی بود، پستهای حساس را به بهائیها میدادند، وزرای دیگر هم بهائی بودند، وزیر آب و برق و … به هر حال بهائیها دست بالایی داشتند، میگفتند رژیم آن ها را این جوری تأیید میکند و معلوم است این که به شما اجازه میدهند رنگ دارند میکنند ما را و نگذارید اینجوری بشود و این اختلاف را داشتیم.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی، مجله «عروه الوثقی»، شماره ۸۲ ـ ۲۲/۷/۶۱٫
تعدادی از رهبرانشان چنان بهائیت را بزرگ میکردند که انگار در این مملکت تنها خطر بهائیت است. در حالی که ما معتقد بودیم یعنی خط انقلاب معتقد بود که بهائیت شاخهای است از شاخههای استعمار و ملعول است، ما باید سراغ علت برویم بعد هم که دیدیم وقتی در ایران میشود و عوامل امپریالیسم کوبیده میشوند بهائیت هم میرود سراغ کار خودش.
شهید هاشمینژاد، نشریه خراسان وابسته به بنیاد مستضعفان، ۳۰/۸/۶۰٫
یکی از سرگرمیها هم این بود که بروید با بهائیت مبارزه کنید اما این جمله را هم توضیح بدهم این جور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقاً مبارزه کنید. اگر این آقایان هم ادعا میکنند با بهائیت مبارزه میکردیم کملطفی میکنند، بهائیت سه بعد داشت: بعد اقتصادی ـ بعد سیاسی ـ بعد فکری، دقت کنید این ها در بعد سیاسی و اقتصادی هم یک قدم اجازه نداشتند مبارزه کنند. رژیم قرص و محکم جلوی آن ها را میگرفت، این ها میتوانستند حتی راجع به پپسی کولا صحبت کنند که مال ثابت پاسال بود؟ این ها میتوانستند راجع به شرکتهایی که از نظر اقتصادی در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابدا، اینجا رژیم چراغ قرمز داده بود و آقایان هم بر اساس دیدشان (نمیگویم خیانت) با رژیم درگیری پیدا نمیکردند.
دیدشان این بود که باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزند.
بنابراین در بعد اقتصادی مبارزهای با بهائیت نداشتند و نمیتوانستند هم داشته باشند. در بعد سیاسی هم به همین ترتیب میتوانستند بگویند آقای هویدا چرا تعدادی از وزرای کابینهاتان بهائی هستند؟ ابداً، میگفتند فضولی موقوف، پس کجا مبارزه میکردند و رژیم اجازه میداد به آنها، فقط در بعد فکری.
شهید هاشمینژاد، نشریه خراسان وابسته به بنیاد مستضعفان، ۳۰/۸/۶۰٫
وقتی یکی از روحانیون مبارز پس از شکنجه توسط ساواک تحت بازجویی قرار میگیرد، شکنجهگر ساواک به او میگوید: «شما چرا مثل آقای حلبی و دیگران نمیخواهید از دین دفاع کنید و راه افتادید دنبال یک سید (منظور امام خمینی است). این جا یک عالم بزرگوار با این فعالیتهای گسترده که با بهائیت مبارزه میکند (آقای حلبی) را رها کردهاید و با شاهی که اسلام پناه است مبارزه دارید».
مصاحبه با مهندس طیب نماینده سابق مجلس
آن موقعی که برادران و خواهرانمان زیر شکنجه فریاد میکشیدند، این ها میرفتند ثابت کنند که بهائیت بر حق است یا باطل است و دقیقاً در مقابل مبارزه قرار گرفته بودند. باز دو مرتبه سروکلهشان پیدا شده جلسه تشکیل میدهند و حرف میزنند، انحراف قطعی و صددرصد است.
سخنرانی شهید رجائی در سمینار سراسری جهاد سازندگی روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۹/۳/۱۳۶۱٫
در رابطه با مبارزه با بهائیت چون برای انجمن مبارزه با بهائیت مطرح است و رژیم منحط شاه به عنوان یک خطر عمده برای اسلام و در بینش انجمن مطرح نیست لذا گاهی اوقات برای مبارزه با بهائیت انجمن متوسل به مقاماتی که در رژیم گذشته صاحب نفوذ و صاحب قدرتاند میشود تا حتی به مرز مقامات و شخصیتهای رژیم شاه نزدیک بشود و یک جوری آن ها را متقاعد کند که بله بیایند و کمک کنند.
آقای طیب از مسوولین سابق و جدا شده از انجمن،صبح آزادگان، ۲۷/۱۱/۶۰، شماره ۵۹۲٫
شما سابقاً در رابطه با بهائیت کار میکردید و میگفتید اینها برای اسلام خطر دارند و ما هم میگفتیم میدانیم خطر دارند. میگفتند با اسرائیل مربوطند و ما هم میدانستیم و هر چه شما میگفتید ما هم قبول داشتیم، ما میگفتیم باید ریشههای آنها را از بین برد لیکن شما شاخهها و برگهای آن را میزدید بسیار خوب حالا فعلاً ریشه به راه افتاده و امروز در جو نظام جمهوری اسلامی محل ندارند و فضای جمهوری اسلامی به بهائی و ضداسلام مجال تنفس نمیدهد شما الان رسالتتان در این تشکیلات چیست؟
آیتالله جنتی، نماز جمعه قم، ۸ آبان ۱۳۶۰٫
دیدگاه انجمن در مورد ارتباط دین و سیاست
دستهای ناپاک و عقلهای ضعیف موجب این شد که بعد از رسولالله صلالله علیه و آله و صدر اسلام کمکم مردم را از آن مسائل اصلی که در نظر اسلام بوده است منحرف کنند و مردم را متوجه به فقط یک مسائل جزئی بکنند و در مسائل عمومی کلی که کشورهای اسلامی به آن احتیاج دارند بیطرف باشند و احیاناً هم مخالف باشند.
این نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنیامیه و بنیعباس طرحریزی شده بود و بعد از آن هم هر حکومتی که آمد تأیید این امر را کرده است و اخیراً هم که راه شرق و غرب به دولتهای اسلامی باز شد این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مسائل شخصی بین خود و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمانان در سیاست دخالت کنند و نباید روحانیون وارد سیاست شوند. آن ها همان در مسجدها محبوس باشند همه کارشان این باشد که بروند و نماز بخوانند و چند کلمه هم دعا کنند و برگردند منزل.
سخنرانی امام خمینی، جمهوری اسلامی، دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۶۱٫
انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسوولیت هر نوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت میگیرد بر عهده نخواهد داشت.
فصل یکم، ماده دوم، تبصره دوم اساسنامه انجمن حجتیه
به افراد (انجمن) اجازه فعالیت سیاسی نمیداند.
مصاحبه خصوصی با آیتالله خزعلی.
از برادران و خواهران انجمن نوشته میگرفتند که در امور سیاسی دخالت نکنند و انجمن شدیداً از درگیر شدن با مسائل سیاسی اجتناب میکرد.
سخنرانی آقای پرورش از اعضای باسابقه و جدا شده از انجمن حجتیه
آنها به من میگفتند شما بزرگوارید، شما آقائید، شما بایست آقائیتان محفوظ بماند و باید به عنوان مرجع، اسلامیان را هدایت و ارشاد کنید و سیاست یک مسألهای نیست که با خیانت کنار بیاید چون سیاست پدرسوختگی است، سیاست کلک است و بالاخره برخورد منافقانه با مسائل است. امام فرمودند که، من سخنان آنها را قطع کردم و گفتم، ما سیاست به معنای پدرسوختگی را به شما دادیم (یعنی این سیاست مال شما) و آن سیاستی را که خودمان از آن دم میزنیم سیاست به معنای مدیریت، رهبری و اداره کشور است این سیاست با این معنا دیانت است.
آقای طیب، نماینده سابق مجلس و عضو سابق انجمن/ نقل از نماینده بوئینزهرا در مجلس شورای اسلامی.
اگر کسی را احساس میکردند که در فعالیتهای سیاسی است، عذر او را میخواستند و این خلاف خط امام است دیگر و به همین دلیل بود که رژیم اجازه میداد آنها در زمینه مبارزه با بهائیت کار کنند. برای اینکه برای رژیم این مسأله مطرح بود که سر جوانان را یک جا بند بکند که کاری به کار آمریکا و رژیم و نفت و شرایط سیاسی نداشته باشند حالا آن جای سرگرمی چه بود؟
برای رژیم فرق نداشت. گاهی به دانشجویان میگفت، بابا این همه وسائل شهوترانی برای شما ریخته، ما خودمان هم کمکتان میکنیم، شما چه کاری به کار سیاست دارید امکانات رفاهی به آن ها میدادند، بورس میدادند و … به شرطی که کاری به رژیم نداشته باشند، یکی از سرگرمیها هم این بود که بروید با بهائیت مبارزه کنید البته نه به طور مطلق.
استاد شهید هاشمینژاد، نشریه خراسان، چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۶۰٫
قبل از پیروزی انقلاب این ها داعیههای خاص اسلامی نداشتند، اختلافی که با ما داشتند این بود که میگفتند مبارزه را بد میدانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان میتواند شکل پیدا کند و چون حالا نمیشود پس نتیجه میگرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم و با آن ها بسازیم. وارد شویم توی جریانات خدمت بکنیم… منجمله کاری که میخواستند بکنند این بود که مثلاً جلوی بهائیان را بگیرند، این همت آنها بود… و چون آن کار بیخطر بود خیلیها استقبال میکردند یعنی جوانانی بودند که داخل وجودشان تمایل به خدمات دینی بود، اما چون آن میدان باز بود میرفتند آنجا، استقبال خطر نمیکردند.
مصاحبه علی اکبر هاشمی رفسنجانی درباره ی انجمن.
دیدگاه انجمن نسبت به حکومت اسلامی قبل از ظهور «امام زمان»
شما روحانیون در صورتی خلفای اسلامی هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذارند تا امام زمان (عج) بیاید. شما نماز را هیچ وقت نگذارید تا وقتی امام زمان (عج) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است.
منطق حاکم خمین را نداشته باشید که میگفت باید معاصی را رواج داد تا امام زمان (عج) بیاید، اگر معصیت رواج پیدا کند حضرت ظهور نمیکند.
اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید…
از کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی.
جریانی است که سالیان درازی است، قرنهاست در بین مردم رایج است … نگاه به توحید، نگاه به نبوت، نگاه به مسأله امامت، امام زمان، نگاه به انتظار و مسائل گوناگون دیگری که وجود داشته، جریان غیرروشنفکرانه بایستی یا مرتجعانه یا منحرف اسمش را میگذاریم، این جریان یک وقتی حاکم بر جامعه اسلامی بود.
تفکر انجمن حجتیه عمارتی است از تشکل بدوی، همان جریان مرتجع قدیمی و نه چیزی بیشتر از آن… مثلاً فرض بفرمائید اگر چنانچه مسأله انتظار در گذشته پیش مردم همون جور مطرح بود خوب باید امام زمان بیاید، اشکالات را برطرف کند تا نیاید هیچ کاری انجام نمیگیرد، یا اینکه قبل از قیام قائم هر قیامی محکوم به زوال و صاحبش در آتش است (که این روایت البته درست است اما معنایش این نیست که این ها مطرح میکنند، معنایش چیز دیگری است) این در بین مردم رایج بوده، این ها آمدند همینها را به شکل استدلالی و مدون بین خودشان مطرح کردند، استدلال کردند و تفکر اسلامی این ها جز این چیز دیگری نیست.
نطق آیتالله خامنهای در زمان ریاست جمهوری.
آن گروههایی که در دورانهای طولانی از گذشته تا امروز به اسم این که امام زمان میآید و اصلاح میکند، دستشان را گذاشتهاند روی هم و تسلیم مظالم شدهاند و امروز هم گاهی زمزمه میکنند که بالاخره کارها را امام زمان باید اصلاح کند دلیل منتظر نبودن این ها همین است، اگر منتظر بودند جوری میکردند که امام زمان وقتی آمد متناسب با امام زمان زندگی را تنظیم کرده باشند. امام زمان وقتی آمد و دید ثروتمند کذائی این همه پول دارد، باز هم گرانفروشی میکند با او برخوردشان مثل ماها نیست، من اینجا عرض میکنم که برای کسانی که منتظر ظهور حضرت حجت هستند، برای کسانی که دائماً دستشان بلند است و دعا میکنند خدایا امام زمان را برسان، اگر آمادگی این عدالت را ندارند، امام زمان وقتی بیاید برای این ها نعمت نمیشود، برای اینها خسارت میشود. وقتی امام زمان بیایند مواجه میشویم ما با یک برنامه قاطع علیگونهای که میخواهد عدالت را ایجاب کند، امام زمان جلوی جنایات اقتصادی را میگیرد به طوری که بعضی شبهه میکنند.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی، خطبههای نماز جمعه، اطلاعات، شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۲٫
این ها مبارزه را بد میدانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان میتواند شکل پیدا کند و چون حالا نمیشود، پس نتیجه میگرفتند که خوب است ما مبارزه نکنیم و با رژیم و با آن ها بسازیم.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی، نشریه آیندهساازن، شماره ۱۷٫
ممکن است عدهای به روایتی استشهاد کنند که میگوید هر کس قبل از مهدی (ع) قیام کند قیامش طاغوتی است اما این در مورد قیامهای بداعیه مهدویت است یعنی قیامهایی به نام مهدی قبل از ظهور مهدی، مثلاً یک سرداری در اواخر زمان بنیامیه و بنیعباس قیام کرد به عنوان این که مهدی من هستم و میخواهم وعده پیغمبر را با شمشیرم انجام بدهم، امام و پیغمبر این چنین قیامی را طاغوتی خواندهاند زیرا این نوع قیام دروغ و خیانت است و هدفش انصراف و انحراف مردم از راهشان است در غیر این صورت (قبول نداشتن این که فقط قیامهای بداعیه طاغوتی است) باید همه آیات مربوط به جهاد و قائلو ائمه الکفر و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله… و المستضعفین، همه آیات مربوط به ضرورت حاکمیت دین خدا در جامعه و لتکن منکم امته یدعون الی الخیر یامرون بالمعروف و ینهون عنالمنکر، همهی آیاتی که به کل افراد جامعه نهیب میزند که چرا در برابر منکرات سکوت میکند، با طاغوت درنمیافتید چرا با مستکبرین مبارزه نمیکنید و … خیلی از آیات باید تعطیل شود و اجرای آن ها به زمان ظهور امام موکول گردد. سکوت در برابر ظلم و استکبار و طاغوت و فساد و … حاکم کردن آن ها یا ناشی از تنبلی است یا از انحراف فکری عمیقی منشأ میگیرد.
این ها همان مسائلی است که ما در طول ۲۰ سال اخیر و در جریان مبارزات مورد بحث واقع میشد، علیرغم نظر عدهای که منزوی فکر میکردند و میگفتند تقوی این است که گوشه مسجد بنشینیم و فرایض عبادت را انجام دهیم و برخلاف همه این نوع نظرها، فریادهای امام مردم را بسیج کرد و آنان را معتقد کرد که حرکت سیاسی هم یک وظیفه است.
مسأله ظهور مهدی موعود مسأله مظلوم بودن مردم است نه منظلم بودن آنان، بعد از این که مظلومی هست ولیعصر میآید بعد از این که بناست خدا از مظلومی طرفداری کند ولی عصر میآید، فرق است بین انظلام (ظلمپذیری) و مظلوم (مورد ستم قرار گرفته).
منظلم شدن گناه و معصیت است… امام زمان برای نجات یک عده منظلم و راحتطلب ظهور نخواهد کرد. اگر بنا باشد مسأله مهدی موعود مسأله راحتطلبی باشد تمام مبارزات ائمه ما در طول تاریخ اشتباه است… زمان ظهور مهدی موعود زمانی است که مردم باید تلاش کنند و شهید و جانباز بدهند.
سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران، آیتالله صانعی.
دیدگاه انجمن نسبت به امام و خط امام
دقت بفرمائید: چه کار دارند به ما؟ کوشش کردند در ابتدا که رهبر انقلاب را امام نگوئید، البته این را صریح هم نگفتند، هی گفتند نائب الامام نائب الامام بسیار خوب، نائب الامام خود افتخاری بزرگ برای رهبر انقلاب است ولی چرا از گفتن لفظ امام نگران هستند بابا، مگر قرآن پیشوایان کفر را امام تعبیر نکرده (قائلوا ائمه الکفر) شما از اینکه به رهبر انقلاب امام بگویید میترسید به امام زمان (عج) بر بخورد. این ها را ما تضعیف خط رهبری ندانیم؟ مطلب بعدی، متأسفانه حداقل تعدادی از آن ها مطرح کردند در بعضی از دبیرستانها عدهای از معلمینشان که مقام رهبری از مقام مرجعیت جدا است یعنی چه… یک سری کارها، این کار را میگویم، دقت بفرمائید تحت نام یا صاحبالزمان (عج) این اواخر نمیدانم دقت کردید یا نکردید نمیخواهم بگویم این کار مستقیماً مربوط به آنهاست نمیدانم این را باید بررسی کرد از کجاست، عکسهای امام توی مغازهها خیلی کم شده است و شعارهای «یا صاحبالزمان (صلواه الله علیه) آمده، خوب ممکن است بگویند ولایتتان ضعیف است شما با امام زمان مخالفید، این چرندها را بگذارید کنار والا خواهم گفت که شما امام زمان را نشناختهاید بر در هر مغازهای یک جمله صاحبالزمان صلوات الله علیه بنویسید بلکه روی هر شیشه و هر در و دیوار خانه این جمله مقدس را پر کنید، اشکال این جا نیست سر جای دیگر است، اشکال این است که تحت این نام میخواهید مقام رهبری را تضعیف کنید…
این را پوشش قرار دهید که آن را به دست فراموشی بسپارید.
یا صاحبالزمان (صلواهالله علیه) را بزنید و زیر این یا صاحبالزمان رهبر زنده را و نائب او را ازش نام ببرید.
نشریه خراسان وابسته به بنیاد مستضعفان، چهارشنبه ۲۰ آبان ۶۰٫
یک جمله معترضه هست که من تقاضا و اصرار دارم به اینکه امام را به عنوان رهبر جامعه نه رهبر سیاسی، نه رهبر مذهبی تنها، از هر کسی بالاتر در این انقلاب باید مطرح کرد. این طور نیست که ما داریم این شخصیت را به امام میدهیم، ما اصرار میکنیم که مبادا این نعمت را از ما بگیرند، بسیار هستند افرادی که میخواهند اجتماعی که در مقابل امام جمع میشد این اجتماع را جای دیگری هم جمع بکنند و بعد بگذارند جلوی همدیگر، این دقیقاً خیانت است اگرچه در آینده تاریخ خواهد گفت ولی ما باید بدانیم که آنچه در تاریخ به عنوان انحراف صورت گرفته دیگر نمیگذاریم تکرار شود، هم ملیگرایان خائنی که اولین بار نیست به فکر شکست اسلام افتادهاند، بلکه بارها این تجربه را تکرار کردهاند، هم آن ها درصدد هستند هم مقدسهای خشک مقدسی که در طول تاریخ مبارزه یک شعار انحرافی دادهاند و میگویند امام رهبر سیاسی، آن آیتالله هم رهبر مذهبی، من هرگز در برابر مراجع عظام تقلید کوچکترین سخنی ندارم مبادا خدای نکرده این طور فکر شود که ما به فکر مسأله مرجعیت هستیم، این مسأله اصلاً مطرح نیست اما من به شما عرض کنم که اولین بار که به عنوان رئیس دولت به همراه هیئت دولت خدمت حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی رسیدیم میدانیم جمله اولشان به عنوان یک مرجع آگاه چه بود؟ گفتند آقای نخستوزیر، هیئت محترم دولت، شما را سفارش میکنم به موقعیت امام، خیال نکنید که مراجع خودشان مطلع نیستند. این دقیقاً جملهای است که ایشان به ما توصیه کردند که رهبری امام را مراقبت باشید حالا آن وقت یک عدهای پیدا میشوند میگویند بله امام رهبر سیاسی، ما در مسائل مذهبی از دیگری هم میتوانیم تقلید کنیم. این ها دقیقاً منحرفند تازه هم نیست که پیدا شدهاند، آن موقعی که براداران و خواهران زیر شکنجه فریاد میکشیدند این ها میرفتند ثابت کنند که بهائیت بر حق است یا باطل است و دقیقاً در مقابل مبارزه قرار گرفته بودند. باز دو مرتبه سروکلهشان پیدا شده جلسه تشکیل میدهند و حرف میزنند … برای ما مسأله انقلاب منفک از امام امکان ندارد.
جمهوری اسلامی، ۲۹ خرداد، سخنرانی شهید رجائی در سمینار سراسری جهاد کشاورزی.
تضاد انجمن حجتیه با امام و انقلاب بیشتر از تضاد با رژیم شاه بود، آقای حلبی میگفت شاه از همه سلاطین قبلی با عفتتر است!
اوراق توقیف شده مجله «امید انقلاب».
انجمن در کلیت آن حرکتهای سیاسی از قبول نداشت … خط امام و حرکت امام را در بالا به هیچ عنوان قبول نداشتند … حرکت امام را شدیداً انتقاد داشتند و قبول نداشتند و میگفتند راهی را که آقای خمینی میرود غلط است.
سخنرانی آقای پرورش درباره انجمن.
طبعاً آن ها چون راه امام را قبول نداشتند بایست از لحاظ فتوی و مرجعیت و این ها هم بروند سراغ دیگری که سراغ آقای خوئی رفتند.
این بود که وضع بدی پیش آمده بود، مبارزه را قبول نداشتند و میگفتند نمیشود امروز حکومت اسلامی، تا نیامدن امام زمان حکومت اسلامی تشکیل نمیشود که البته الان گفتن این خود مشکل است و بی خود تلاش نکنید، شما باید همچنین جا کمک کنید که اوضاع خرابتر از این نشود و مبارزه با رژیم را نوعی بازی بچهگانه میدانستند.
مصاحبه با علی اکبر هاشمی رفسنجانی، عره اوثقی، ۲۲ مهر ۱۳۶۱٫
آقای حلبی (مؤسس انجمن حجتیه) با شریعتمداری تماس گرفته و میگوید باید به تقوای امام شک کرد و هم ایشان در زمان دیگری امام را سید … میخواند.
به نقل از مهندس طیب در جلسه نهادها.
خیلی مسأله خطرناک است، چیست که دارید طرح میکنید که مرجعیت از رهبری جداست، ببینید شما به ما کار داشتید یا ما به شما، شیطنت نکنید والا جلوتر میآییم، ما دیگر اجازه نمیدهیم که جامعه به آن شرایط برگردد…
میگویید ما عافیتطلبیم.
شهید هاشمینژاد، نشریه خراسان، چهارشنبه ۳۰ آبان ۶۰٫
متأسفانه حداقل تعدادی از آن ها مطرح کردند در بعضی از دبیرستانها، عدهای از معلمینشان که مقام رهبری از مقام مرجعیت جداست، یعنی چه؟ یعنی دین از سیاست جداست، مرجع برای وضو و غسل و … است نه برای حکومت، نه برای مبارزه با ستم، نه برای امر به معروف در آن حد نه برای جهاد، نه برای دفاع، عجب؟ من سؤال میکنم که حکومت اسلامی جزء اسلام است یا خارج از امت اسلام است. مرجعی که درباره نظام سیاسی اسلام نظر نداشته باشد این در همه اسلام نظر دارد یا در بخشی از اسلام نظر دارد؟ … این در جامعه ما درست نیست که به یک شکلی دربیاید یک کسی رهبر سیاسی باشد و یک کسی مرجع دینی باشد و از او تقلید کنیم. این اصلاً باعث متلاشی شدن نظام است… رهبری اصلاً لغو میشود، او تشخیص بدهد که مثلاً امروز نباید جهاد بکنیم و رهبر تشخیص بدهد که امروز باید جهاد بکنیم و مردم بگویند که ما تقلید از آن آقا میکنیم.
خوب این چه شد؟ چه رهبری شد؟ … یک وقت زمان شاه بود، خوب این آیتالله فتوایی میداد خیلی هم تصادم نداشتیم اما الان مسأله اقتصاد مطرح است ما فردا میخواهیم مالیات وضع کنیم، ما فردا میخواهیم با گرانی مبارزه کنیم. مثلاً رهبر بفرماید میتواند کسانی را که گرانفروشی کردند تا این حد پیش بروید و این ها را سرکوب کنید یک کس دیگر مرجع باشد و بگوید نه اینجا نمیتوانید:
«الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم» هست و خوب این نمیشود، نمیشود کار کرد.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی، خطبههای نماز جمعه تهران
دیدگاه انجمن نسبت به مبارزه با رژیم شاه
از ابتدای این نهضت و از گذشتههای دور این نهضت آقای حلبی با ناباوری با آن برخورد میکرد و معتقد بود که نمیشود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که به این راه کشیده میشوند خونشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسوول این خونها هستند و معتقد بود که کار صحیح، فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است نه مبارزه علیه رژیم.
آقای طیب، از مسوولین سابق و جدا شده از انجمن، صبح آزادگان، سهشنبه ۲۷/۱۱/۶۰، شماره ۵۹۲٫
در حدود سال ۱۳۴۵ در جلسهای که آقای حلبی و جمعی از علما حضور داشتند و شهید دکتر مفتح نیز حضور داشتند و از اختناق و ممانعت از سخنرانیهای مذهبی انتقاد و گله میکردند آقای حلبی برمیآشوبد و اظهار میدارد که بد میکنید شما، برخلاف مصالح مملکت صحبت میکنید، دستگیرتان میکنند ولی ما کمیسیونها و کنفرانسهای عظیم تشکیل میدهیم و هیچ کس مزاحم ما نمیشود.
حجتالاسلام طبسی، برگرفته از نوار سخنرانی
در جریان مبارزه و انقلاب هم خود آقای حلبی قضاوتشان این بود که این انقلاب چون رژیم مسلح است و ارتش دارد و مردم سازمان ندارند و سلاح ندارند به پیروزی نمیرسد.
مهندس طیب، یکی از مسوولین سابق و جدا شده از انجمن، صبح آزادگان، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۶۰، شماره ۵۹۱٫
دید ساواک نسبت به انجمن «حجتیه»
در گذشته انجمن موضع مشخص و قاطعی نداشته، برای مثال میتوان از اجازهای که از ساواک برای تشکیل جلسات خود میگرفته نام برد.
آقای طیب از مسوولین سابق و جدا شده از انجمن، صبح آزادگان، ۳/۱۲/۱۳۶۰٫
وقتی ساواک متوجه شده بود که من از انجمن کنار رفتهام همین نادری ملعون از افراد ساواکی ما را خواست و خیلی فحاشی کرد و گفت چرا دیگر در انجمن نیستی؟.
آقای پرورش، سخنرانی آقای پرورش درباره انجمن.
یک دفعه ساواک انجمن حجتیه را محدود میکرد و حتی افرادی را دستگیر میکرد بعد از ۲، ۳ ماه که فشار ایجاد میشد نقطه مقابل، بهائیها را آزاد میگذاشت و پس از دو سه ماهی بهائی را ساواک شدیداً محدود میکرد و در مقابل به برادران انجمن حجتیه اجازه فعالیت میدادند یعنی در حقیقت میکوشید یک موازنه ایجاد کند. گاهی این گروه را محدود میکرد، گاهی بهائیها را.
یکی از اعضاء باسابقه و جدا شده از انجمن
از طرفی با روی کار آمدن شریف امامی در ۱۹رمضان ۵۷ تعدادی از اینان حرکت دیگری را در برابر امت قهرمان ایجاد کرده و راه افتادند و گفتند این ملازاده است، این آخوندزاده است، آیتالله زاده است، این از بیت سلطان العلماهاست. دیگر کارها درست میشود، حالا چه میگویید؟
مهندس طیب نماینده سابق مجلس، آزادگان، سهشنبه ۲۷/بهمن/ ۱۳۶۰٫
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب، کلیت تشکیلات، دچار تحیر و حیرت شد که با انقلاب چگونه برخورد کند.
رأس انجمن به این حرکت معتقد نبود و اعتقاد نداشتند که پیروز شود.
پانزده شعبان سال اول که در تهران جشن گرفته شد عکس همه مراجع زده شد و بعد از شش ماهی که گذشت و در حقیقت فقیه مبسوطالید، مسلط شد انجمن به تأییدات خود از رهبر انقلاب اشاراتی داشت منجمله خود آقای حلبی، از رهبر انقلاب، عظیمالشأن و رهبر کبیر و این مضامین … شروع شد.
سخنرانی آقای پرورش درباره انجمن.
بعد از پیروزی انقلاب این جریان تضعیف شد البته با اوجگیری انقلاب تضعیف گردید، تضعیف شد لیکن با اینکه بسیاری از نیروهای مؤمن آن جریان برگشتند آمدند به انقلاب پیوستند ولی آن جریان از بین نرفت و نابود نشد.
حجتالاسلام خوئینیها، مصاحبه اختصاصی کیهان، پنجنشبه ۲۱/مرداد/ ۱۳۶۱٫
تا اینکه به هر حال انقلاب پیروز شد و در همین جریان انقلاب، تدریجاً این جلسات تعطیل میشدند و افراد آن پراکنده و از انجمن جدا میشدند تا اینکه انقلاب پیروز شد و بعد از پیروزی انقلاب آن جناح خط امامی و بچههای انقلابی انجمن خیلی صریح گفتند که انجمن از خودش انتقاد کند، انجمن باید دقیقاً تجدیدنظر کند، در اساسنامهاش و بگوید که در ارزیابی اشتباه میکرده و بعد هم مواضع خط امامی را اتخاذ و زیر نظر مستقیم امام باشند. خوب این گروه که عدهشان خیلی قابل توجه بود با مقاومت مدیریت انجمن روبهرو شدند و نهایتاً کارشان به اینجا کشید.
مصاحبه با مهندس طیب، آزادگان، چهارنشبه ۲۸/بهمن/ ۱۳۶۰
مواضع امام در مورد انجمن حجتیه از زبان مسوولین
آن ها را من تأیید نمیکنم، آن ها از نظر بینشی انحراف دارند و این ها معتقدند که در زمان غیبت امام زمان نمیشود تشکیل حکومت داد و ادامه میدهند که انجمن قابل اصلاح نیست.
حجتالاسلام امامی کاشانی به نقل از امام خمینی، اوراق توقیف شده مجله امید انقلاب، شماره ۴۳٫
مقام رهبری چندین بار فرمودهاند که این ها را در پستهای کلیدی و حساس راه ندهید ما هم همین معنی را میگوییم … کسانی که حالا هم حلبی را برای خودشان بت میدانند و حالا هم تقلید از کسی میکنند که کودتاگر بوده (منظور شریعتمداری است) این ها نمیتوانند فکر سلیم انقلابی داشته باشند… این افراد را در پستهای کلیدی راه ندهید که خلاف فرمان امام و خلاف شرع است.
یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، روزنامه اطلاعات، شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۶۲٫
به آنها پستهای کلیدی ندهید، خطرناکند، وقتی آمدند بین شما تفرقه ایجاد میکنند، تشتت ایجاد میکنند، برادران را به جان هم میاندازند، آن ها کار دیگری دارند دنبال مسأله دیگری هستند، این ها با شاه همکاری میکردند، برایشان مسأله دین مطرح نبوده است.
سخنرانی برادر آقای محمدی، نماینده مردم همدان در مجلس شورای اسلامی به نقل از امام خمینی
تقریباً یک تباین و درگیری بین آن ها و خط امام وجود داشت که حتی امام اول اجازه استفاده از سهم امام را گویا به این ها داده بودند و بعد که به این حد رسید یکی از مدرسین قم از امام پرسید و امام جواب دادند که نه، سهم امام نمیشود به این ها داد و طبعاً آن ها هم دنبال آقای خوئی میگشتند.
سلسله مصاحبههای حجتالاسلام رفسنجانی، عروهالوثقی، ۲۶/۷/۱۳۶۱٫
مواضع یاران امام در مورد «انجمن حجتیه»
من انجمنیها را نمیپذیرم و این ها را ما راهشان نمیدهیم.
سخنرانی شهید رجائی در تهران برای مربیان تربیت معلم.
من ایشان (حلبی) را مطرود از جامعه روحانیت میشناسم.
به نقل از آقای حمیدزاده که حضوراً عین عبارت را از شهید بهشتی شنیده است.
حق ندارید اگر هم کارها بخوابد دست به طرف آن ها دراز کنید، این ها جریان خطرناکیاند.
نطق آقای علی محمدی، نماینده مردم همدان به نقل از فقیه شهید آیتالله مدنی
وقتی آقای حلبی عازم کازرون بود شهید مدنی استقبال از او را حرام اعلام میکند.
به نقل از آقای علی محمدی در یک نشست.
دیدگاههای اقتصادی انجمن
باز تحت تأثیر آن بینش سیاسیاش چون انحراف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را ارزش نمیدهد لذا میبینیم در رژیم گذشته انجمن گاهی اوقات تکیه میکند به افراد متمولی که متکاثرین اقتصادی جامعه هستند و گاهی اوقات هم از آن ها کمک مادی میگیرید و هیچ احساس عیب و بدی نمیکند لذا گاهی در بین کسانی که کمک مادی به انجمن میکردند چهرههایی را پیدا میکنیم که اینگونه بودهاند یعنی متمولین که الان در معیارها و ارزشها آدمهای ناصالحی هستند و انجمن این را عیب نمیداند یعنی نسبت به سرمایهداری که مثل زالو اموال مردم را مکیده و در شرایط خیلی مرفه طاغوتی زندگی میکند حساس نیست.
یکی از منابع مالی این انجمن شخصی به نام دریانی (زمیندار بزرگ شهرآراء) بوده است.
مصاحبه با مهندس طیب، صبح آزادگان، دوشنبه ۲۷ بهمن، قسمت سوم.
تکیه بر روی ضدانقلاب چپ و غفلت از شیطان بزرگ
دلیل اینکه تمام تکیهتان روی ضدانقلاب چپ است و از ضدانقلاب راست غفلت میورزید چیست؟ مگر امام، آمریکا را شیطان بزرگ نخواندند، مگر ما گرفتار آمریکا در نیم قرن اخیر نبودهایم، در حالی که شعار ما «نه شرقی ـ نه غربی» است چرا شعار نه غربی را ول کردهاید و شعار نه شرقی را چسبیدهاید با اینکه ما تأیید میکنیم هر دو برای جامعه بشریت خطر است آیا ما نمیتوانیم استنباط کنیم که خط همان خط سابق است که میگفت اینکه نباید درافتاد با این ابرقدرتها و باید بیتفاوت از آن گذشت.
آیتالله جنتی، خطبههای نماز جمعه قم، کیهان، یکشنبه ۱۰/ آبان/ ۱۳۶۰٫
بعد از پیروزی انقلاب انجمن باز تحت تأثیر همان ویژگی فکریش نسبت به گروههای چپ و نسبت به مارکسیسم و اسلام حساسیت نشان میداد… و همواره از خطر چپ سخن میگفت در بینش انجمن شوروی به خاطر ایده کمونیستیاش خطر بزرگی محسوب میشود.
مصاحبه با مهندس طیب، آزادگان، سهشنبه ۲۷/بهمن/۱۳۶۰، قسمت سوم.
نفوذ در مراکز اطلاعاتی
اما افرادی از انجمن در مراکز اطلاعاتی نفوذ کردهاند و مدارکی نیز از آنجا خارج کردهاند که طبعاً این مدارک مربوط به ضعفهای آنها خصوصاً مدیریت آن ها احتمالاً منظور ارتباط سران (انجمن با ساواک است) بوده است و این عمل کاملاً محکوم است چرا که سرقت اسناد از دولت جمهوری اسلامی است و نمیتوان آن را توجیه کرد.
مصاحبه با مهندس طیب، آزادگان، دوشنبه ۲/ اسفند/ ۱۳۶۰، قسمت آخر.
علت اینکه تلاش میکنند تا مسوولیتهایی را به دست آورند این است که میخوانند آن طرز فکر و برداشتی را که از اسلام دارند با وجود خودشان در ارگانها، به اجرا دربیاورند.
مصاحبه با مهندس طیب، آزادگان، دوشنبه ۲/ اسفند/ ۱۳۶۰، قسمت آخر.
علت اصرار شما دایر بر اینکه در مراکز اطلاعاتی نفوذ کنید و اطلاعات جمعآوری نمایید برای چیست؟ شما میخواهید در قسمت فرهنگی نمائید یا سیاسی؟ دلیل اینکه اطلاعات جمعآوری شده را به مراکز بهرهوری و به ارگانهای انقلابی نمیدهید چیست؟ چرا؟ مگر سپاه یا ارگانهای مشابه نباید دارای آن اطلاعات باشند تا ضدانقلاب را پیگیری نمایند؟ چرا با سپاه به صورت کامل همکاری ندارید؟ منظور همکاری اطلاعاتی درباره ضدانقلاب و اطلاعات در مورد آنهاست که انجمن در اختیار دارد؟ آیا شما به خودتان اجازه میدهید از امکانات دولتی استفاده کنید و در رابطه با این استفاده مجوز قانونی و شرعی دارید یا نه؟
آیت ا… جنتی، خطبههای نماز جمعه، ۹/۷/۱۳۶۱٫
* نوشتار حاضر توسط انجمن اسلامی وزارت خارجه در سال ۱۳۶۳ تهیه و پیش از این به صورت یک کتاب منتشر شده است.
انجمن حجتیه و انحرافات آن
انجمن حجتیه و انحراف در مبارزه
یکی از نکات بسیار با اهمیت در پرونده انحرافی انجمن حجتیه مسأله غفلت و (بلکه) تغافل از آنچه مبارزه اصلی محسوب می شود و توجه به تلاشها و مبارزات غیر اصلی و فرعی می باشد. این موضوع، هم در پیش از انقلاب و هم پس از انقلاب مصادیق روشن و بارز خود را دارد. ذکر این نکته با توجه به توضیحات ذیل اهمیت خود را بیشتر نشان می دهد. مونتسکیو متفکر شهیر فرانسوی می گوید: انسان همچون حفره توخالی می ماند که اگر آنرا با معنویت و حقیقت پر نکردید، باید منتظر باشید که با انحرافات و نادرستیها پر شود.
براستی یک انسان مذهبی که روح مبارزه با انواع طاغوتهای بیرون و درون جزو مسلمات دینش محسوب می شود و برای او که هرکجای قرآن و تعالیم دینی خود را نظاره می کند سخن از جهاد و مبارزه و جد و تلاش می یابد چگونه می تواند در یک زندگی آرام و ساکت و خاموش و خنثی احساس مذهبی بودن بنماید. پس بطور قطع به پا خواهد خاست، آستین همت بالا خواهد زد و تا آنجا که بتواند در راه هدف دینی تلاش و مبارزه خواهد کرد. در غیراینصورت هرگز احساس مذهبی بودن نخواهد کرد و کم کم به ورطه غیر مذهبی بودن و بلکه ضدمذهبی بودن فرو خواهد غلطید.
سران انجمن حجتیه از این واقعیت مذهبی نمی توانستند چشم فرو بندند. از سوی دیگر، آنان به هیچوجه به آن نوع مبارزه ای که امام و پیروان راستین او بدان فرا می خواندند اعتقاد و باوری نداشتند. تنها را بدیل برای آنان این بود که شور و انگیزه هواداران خود را در جهتی سوق دهند که هم احساس مبارزه طلبی آنها را ارضاء کند و هم به دنیا و منافع انجمن حجتیه صدمه و لطمه ای وارد نشود. لذا هواداران و نیروهای جوان خود را درگیر مبارزه های خنثی می نمودند. مبارزه هایی بی ثمر و یا کم ثمر که نه به شاه و ایادی او لطمه ای جدی وارد می ساخت و نه برای آنان دردسر جدی فراهم می ساخت.مبارزه با بهائیت در پیش از انقلاب و نیز مبارزه با برخی مظاهر بسیار ناچیز و فرعی تمدن غربی که شاه مروج آنها بود، همگی نحوه مبارزاتی بود که همگان را از توجه به طاغوت اصلی و بیماری اصلی جامعه ایران دور می داشت.
اتفاقا شاه و عوامل او نیز نه تنها از این نوع مبارزه بیمی و حراسی به دل راه نمی دادند بلکه بر اساس تحلیلهای دقیق اجتماعی و روانی، آنان نیز می دانستند که اینگونه مبارزات فرعی و حاشیه ای، در واقع سوپاپ اطمینانی برای حرکات آنان محسوب می شود. سران رژیم ستمشاهی به خوبی می دانستند که مبارزات خنثی به خوبی انرژی و شور انقلابی جوانان مذهبی را به تحلیل خواهد برد و جوانان مذهبی با این نوع فعالیتها، هم به لحاظ روحی اغنا خواهد شد و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی فرصت و مجال توجه به غده اصلی مشکلات را نخواهد داشت و حتی در صورت توجه به رژیم که ام الفساد و ریشه تمامی نابسامانیهای اجتماعی و مذهبی محسوب می شد، دیگر احساس تکلیفی در برخورد با رژیم نخواهد کرد و تعهدات خود را در قبال مذهب و جامعه انجام شده می یابد. بنابراین برخورد رژیم ستمشاهی با انجمن حجتیه یک برخورد ملایمت آمیز و دوگانه بود. هم به انجمن میدان می داد چون فعالیتهای انجمن را در راستای منافع خود می دید و هم برای آن محدودیت قائل می شد. آنهم از این جهت که مبادا همین مبارزات خنثی روزی به مبارزات جدی علیه اصل رژیم منجر شود. لذاست که می بینیم ساواک کاملا بر فعالیتهای انجمن اشراف داشت. از بسیاری از آنان جلوگیری بعمل نمی آورد و سعی می کرد با فشارهای معین و محدود از گسترش کادر فعالیتهای انجمن جلوگیری بعمل آورد تا هواداران این مجموعه هرگز از مبارزات خنثی و حاشیه ای پایشان را فراتر نگذارند. تئوریسین های حکومت آمریکا می دانند که یکی از روحیات دوره جوانی، روحیه تهور و ماجراجویی است. و می دانند که این روحیه بایستی در یکجا و به یک بهانه تخلیه شود. بنابراین یا خود دست به فراهم آوردن شرایطی می زنند یا از فراهم شدن شرایطی که جوان آمریکایی در آن این احساسات ماجراجویی خود را در مبارزاتی خنثی و حاشیه ای ارضاء و تخلیه نماید استقبال می کردند. بسیاری از میتینگها، راهپیمایی ما و سایر اجتماعات اعتراض آمیزی که در این کشور انجام می شود با هیچ نوع عکس العمل خشونت آمیز دولت و نیروهای پلیس مواجه نمی شود. به آسانی اجازه می یابند که حتی در برابر کاخ سفید نیز اجتماع کنند و فریادها و دشنامهای خود را نثار حتی رئیس جمهور آمریکا کنند و این موضوع به آسانی قابل تحمل است. بدلیل آنکه آنان می دانند حتی رئیس جمهور آمریکا در مقایسه با اصل نظام سلطه آمریکایی یک موضوع فرعی و حاشیه ای محسوب می شود. پس بگذاریم این جوانان فریادهایشان را علیه رئیس جمهور آمریکا بزنند، اما این تخلیه سیاسی مانع توجه آنان به اصل نظام سلطه شود و هیچگاه مبارزه آنان معطوف ریشه های نظام سیاسی آمریکا نشود. شاه نیز از اینکه انجمن حجتیه مبارزات خود را متوجه اموری چون بهائیت، پپسی کولا و امور حاشیه ای دیگری چون این موارد ساخته است به هیچوجه ناراضی نبود، بلکه این فعالیتها را در راستای تحکیم اصل رژیم شاهنشاهی می دانست.
مبارزات فرعی و حاشیه ای و پرداختن به اموری که تنها احساسات مذهبی جوانان را ارضاء می کند و آنان را از مبارزه اصلی باز می دارد، پس از انقلاب هم مصادیق خاص خود را داشت. یکی از آن موارد تأکید و توجه شدید سران انجمن به مبارزه با شوروی و مارکسیسم در ایران بود. علیرغم اینکه امام(ره) بارها و بارها آمریکا را بعنوان شیطان اکبر معرفی کرده بودند و علیرغم اینکه ایشان بر مبارزه اصلی با آمریکا تأکید داشتند، اما انجمنی ها بیشتر قوای خود را صرف مبارزه با مارکسیسم و ایادی اتحاد جماهیر شوروی می کردند و حتی برخی از آنها به اشاعه این باور می پرداختند که خطر شوروی از آمریکا بالاتر است. علت آنهم اینست که آمریکائیان لااقل مسیحی هستند ولی سران و هواداران نظام سوسیالیستی شوروی به هیچ دینی اعتقاد ندارند، بنابراین مبارزه با آنان در اولویت قرار دارد.
نمونه دیگر، مسأله جنگ و دفاع مقدس بود. در طی ۸ سال دفاع مقدس،ا نجمن حجتیه بعنوان یک مجموعه منسجم و تشکیلاتی که نیروهای فراوانی را تحت نفوذ خود داشت به هیچوجه در جریان دفاع مقدس نقش فعالانه نداشت. آنگونه که امام(ره) به مسأله جنگ بعنوان یک مسأله کلیدی بها می دادند و آنگونه که ایشان همواره ملت و رزمندگان را مورد خطاب و دعوت قرار می دادند، انجمن حجتیه و سران آن نه اعتقاد جدی به مسأله دفاع مقدس داشتند و نه هواداران خود را در این جهت به دفاع مقدس فرا می خواندند. در طول مدتی که ایران به شدت درگیر عملیاتهای مختلف و مسأله اخراج نیروهای تجاوزگر بعثی بود، یک سکوت سنگین و معناداری بر محیط تشکیلاتی انجمن حاکم بود. لذا بسیاری از نیروهای جوان انجمن که ارتباط قوی ای با تشکیلات انجمن نداشتند، در طول دفاع مقدس شخصا به جبهه می رفتند و با مشاهده سکوت و بی رغبتی انجمن نسبت به دفاع مقدس کم کم از انجمن بریدند، چراکه بالعیان می دیدند، انجمن که باید در این حساس ترین شرایط تاریخی ایران مواضع شفاف و موکدانه ای اتخاذ نماید، با نوعی تزویز و سکوت آب در هاون بی تفاوتی می زد.
انجمن حجتیه و اسلام مرفهین بی درد
یکی از نکات بسیار مهمی که امام(ره) عملا به ما آموخت این بود که اسلام را به انحاء مختلف می توان تفسیر نمود و برخی از این اشکال از بسیاری از مصادیق کفر هم بدتر است. اسلام آمریکایی، اسلام عربستانی، اسلام وهابیت و هزاران اسلام دیگر اسلامهایی نیستند که پیامبر عظیم الشأن ما برای ما ارمغان آورده است. اینها سوءاستفاده هایی است که از عنوان اسلام به عمل آمده است. یکی از اسلامهایی که بشدت امام(ره) از آن منزجر بود و معتقد بود که مروجین این نوع اسلام ضربه های بسیار طاقت فرسایی بر پیکر اسلام از این طریق وارد ساخته اند، اسلام مرفهین بی درد بود. اسلامی که با دنیاطلبی، رفاه طلبی و عافیت طلبی کاملا سازگار است.
کلا در جوامع دینی افراد مذهبی فراوانی را می بینیم که پیرو یک تفکر دینی هستند که با دنیای آنان هیچگونه منافات و تضادی نداشته باشد. و اصولا در مباحث روانشناسی دین و جامعه شناسی دین یکی از موضوعات بسیار مهمی که محور مباحث اندیشمندان این رشته ها است، اینست که آیا دین انسانها، زندگی و دنیای انسانها را می سازد یا زندگی و دنیای انسانها، دین آنان را رقم می زند. شاید بتوانیم ادعا کنیم که اکثریت اندیشمندان این دو رشته مدعی هستند که نظریه دوم صحیح تر است. یعنی در اکثر جوامع و در میان اکثر مردمان، این دین آنهاست که تابع زندگی و دنیای آنهاست. اندیشمندان این دو رشته معتقدند اکثر انسانها بدنبال دین می روند، بدنبال نوع تفکر و اعتقادات مذهبی خاصی می روند که تأمین کننده و توجیه گر این نوع زندگی خاصی که آنها بدنبال آن هستند، باشد. و برخی از آنها وقتی از یافتن چنین دینی ناامید می شوند، کلا به الحاد و بی دینی روی می آورند. و بقیه که دیندار مانده اند مسلم این است که به قرائتی از یک دین دست یافته اند که کلا با دنیا و زندگی مطلوب آنها سرسازگاری دارد. این مسائل که ذکر شد البته در جوامع مختلف دینی شیوع دارد، منجمله در جوامع اسلامی. لذا می بینیم همه مسلمان هستیم اما عجیب در نگرشهای مختلف مذهبی باهم تفاوت داریم. بویژ در نگاه به مسائل اقتصادی و اجتماعی. یک دسته بر اساس اعتقادات مذهبی خود معتقد می شوند که هیچ کاخی نیست که در کنار آن کوخی تشکیل نشده باشد و عده ای دیگر که خود از نظر مالی متمول هستند معتقدند که خیر، انسان می تواند ثروتمندترین افراد کره زمین هم باشد و از طرفی خالص ترین دیندار و مذهبی هم باشد و مثالهای فراوانی از این قبیل بسیار قابل ذکر است که به همین مورد خلاصه بسنده می کنیم. در هر حال نگرشهای مختلفی نسبت به دینداری و اسلام وجود دارد و انجمن حجتیه را اگر بخواهیم در یکی از این طبقه بندیها قرار دهیم باید بگوییم اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلی انجمن به نوعی اسلام مرفهین عافیت طلب معتقد بودند. اسلامی که با بیشترین برخورداری از مواهب زندگی قابل جمع باشد. اسلامی که با کمترین مرارت و رنج در راه عقیده و عمل بسازد. اسلامی که داشتن کاخ های وسیع و فراخ، زندگی های اشرافی و متمولانه را کاملا توجیه کند. اسلامی که در آن از سادگی و رنج، اثر و نشانی مشاهده نمی شود.اسلامی که در آن عافیت و سلامت شخص مسلمان در هر شرایطی پیشاپیش تضمین و ضمانت شده است. اسلامی که مبارزات و جهادش از نوعی است که نه سیخ می سوزد و نه کباب. اسلامی که یک عمر دراز دنیوی و یک عشرتکده بزرگ دنیایی و از آن سوی دیگر یک عمر بینهایت اخروی و یک عشرتکده بزرگتر قیامتی را با یکدیگر، و در کنار هم برای بشر تضمین می کند. لذاست که می بینیم هواداران جدی انجمن اکثریت قریب به اتفاق آنان، هم بدنبال تأمین بهترین موقعیتهای دنیوی بودند و هم از دیگر سو با شرکت در محافل دعای ندبه و غیره و نیز تشکیل چنین جلساتی در منازل کاخ مانند خود سعی در ارضاء روحیه معنوی و نیز اکتساب ثواب اخروی بودند. مبارزات وجهاد آنان نیز از نوعی بود که کمترین مرارتها و خسارتهای جانی و مالی را برای آنان در پی داشته باشد. این نوع اسلام کجا و اسلامی که امام راحل به ما معرفی کرد کجا؟ امام(ره) به ما اسلامی را معرفی کرد که برای آن باید مرارتها کشید، جانبازی نمود، از دنیای خود گذشت، به زندگی ساده قناعت نمود تا به گوهر ایمان دست یافت و خود ایشان نمونه عملی و اعلای این نوع اسلام بودند. این اسلام با اسلام آقایانی که یک عمر را در ناز و نعمت به سر می بردند، بزرگترین سختی و مرارتی که تحمل می کنند تکان دادن لبهای مبارک برای ایراد سخنرانی مقدس مأبانه است و دنیایشان پشت قباله آخرتشان است، بسیار فاصله دارد. اسلامی که حتی با رابطه با ساواک و مدح شاه گفتن قابل جمع شدن است. اسلامی که عافیت و سلامت را شرط اول دینداری می داند. اسلامی که با هر نوع خون و خونریزی مخالفت دارد و خلاصه اسلامی که کمترین مزاحمتی برای دنیای ما فراهم نمی کند.
پرواضح است که این اسلام به مذاق بسیاری از متدینان خوش می آید و کم نیستند کسانی که دوست دارند در ناز و نعمت بسر ببرند، هم در خانه های آنچنانی به رفاه و آسایش مشغول باشند و هم از طرفی با قطره اشکی در دعای ندبه تمامی احساسات مذهبی خود را ارضاء و عافیت و سلامت و دینداری را یکجا به آغوش کشند.هم وجدان آسوده داشته باشند و هم دینداری آسوده و هم دنیای تأمین و مرفه. و انجمن این موقعیت را برای اعضای خود به خوبی فراهم می آورد و القاءگر، تئوریزه کننده و مروج چنین اسلامی بود. و مهم در همین نکته است. شاید بسیاری باشند که طرفدار این نوع اسلام و دینداری باشند، اما همه آنان قدرت تحمل و تئوریزه کردن این نوع دینداری را ندارند. اما علما، بزرگان و سران انجمن قدرت تئوریزه کردن این نوع دیدگاه و این نوع اسلام را داشتند و در واقع براحتی می توانستند نرم افزار آن نوع اسلامی که خیلی ها طرفدارش بودند را فراهم کنند.
یعنی آن دیدگاه را کاملا در قالب یک مکتب فکری قابل دفاع ریختند و برای آن شواهد و قرائن دینی مناسب نیز فراهم می آوردند. لذا اگر با یکی از سران انجمن در باب این نوع اسلام گفتگو می شد، بلافاصله مجموعه مفصلی از احادیث و روایات و آیات را برای این نوع نگرش بر مخاطب عرضه می کردند. در واقع آنان بواسطه قدرت تحلیل عقلی خود بیشتر از یک فرد عوام و معمولی امکان ضربه زدن به اسلام حقیقی را داشتند و به همین دلیل هم فعالیتهای آنان خطرناکتر بود. لیکن این امام بود که با یک عکس العمل بسیار شگفت انگیز تاریخی تمامی اوراق آن دفتر را بهم ریخت و برداشت های صحیح از اسلام محمدی صلی الله علیه وآله را بر همه ما عرضه داشت. امام نشان داد که بهشت را به بها دهند نه به بهانه. دینداری نیازمند تحمل سختی ها و مرارتها است. دین و دینداری هیچگاه در طول تاریخ خالی از مزاحم و دشمن نبوده و نیست. لذا شخص متدین برای حفظ دین و آثار و نتایج آن باید برای یکبار هم که شده، تصمیم خود را بگیرد. اگر می خواهد منتسب به دین و تدین بماند بایستی بار تکلیف و سختی را بر دوش کشد. حتی مواقعی پیش خواهد آمد که نیاز است انسان متدین جان خود را فدا سازد. امام در طی حوادث انقلاب و جنگ، حوادث ۱۵ خرداد و پس از آن و حوادث پس از حمله دشمنان به انقلاب نظرا و عملا این نوع نگاه دیندارانه را به ما کاملا نمود. همان نگاهی که آقا امیر مومنان علیه السلام و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به پیروان دین خود نموده بودند. اما هیچ دوره ای خالی از متدینانی نیست که می خواهند دین را با دنیا جمع شده ببینند. درست است که هم در زمان آن بزرگواران و هم در زمان امام راحل بسیاری از جوانان و بزرگان این مرز و بوم این دیدگاه دیندارانه را پذیرفتند و با پذیرش انواع و اقسام خسارتهای مالی آب را به ریشه های دینداری رساندند، لیکن در مقابل بسیاری از آسوده دلان و رفاه طلبان نیز بودند که با توجیهات کژمدارانه دینی شانه از زیر بار مسئولیت دینی خالی کردند و امام و اسلام حقیقی را تنها گذاردند. سردمداران انجمن پیرو چنین دیدگاهی بودند، هرچند در بدنه انجمن بعضی از نیروهای پایین تر بتدریج از انجمن بریده و از سربازان مخلص انقلاب شدند.
منبع:پایگاه فرق و ادیان
تمام حقوق ترجمه و نشر این قالب مطعلق به "اِی تی سافت " می باشد و هرگونه کپی برداری و حذف لینک و بنر قاوناَ جرم و شرعاَ حرام است .
طراحی توسط یاس دانلود| ترجمه و بهینه سازی و انتشار : :اِی تی سافت