به امید ظهو مولا و سرورمان حضرت حجت ابن الحسن ( عجل الله فرجه الشریف )

آخرین ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
شهید محمود رضا بیضائی 0 204 bonakdar

جلسات مهدویت آیت الله قرهی(حفظه الله)- جلسه دهم

جلسات مهدویت آیت الله قرهی(حفظه الله)- جلسه دهم

بیان شد در مورد عصمت پیامبران و امامان، بین اهل جماعت و شیعه اختلاف است. گرچه گاهی خود اهل جماعت هم در روایات خود، عصمت حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را اعلام کردند.

 

 

مطلبی که در میان اهل جماعت مطرح می­شود و آن­ها هم آن را تبیین کرده­ و قبول دارند، بحث آیه تطهیر است. آیه تطهیر، عصمت نبیّ مکرّم (عصمت نبوی)، مولی­الموالی، امام حسن و امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین) و در نهایت عصمت بی­بی دو عالم(سلام اللّه علیها) را معلوم می‌کند.

 

لذا آیه تطهیر که در آن بیان می­شود: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»[1] دلیل بر عصمت حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) است.

 

روایتی از عایشه در تفسیر فخر رازی، صحیح بخاری، صحیح مسلم و صحیح ترمذی و تفسیر کشّاف - که همه از کتب اهل جماعت هستند - بیان می­شود که ثعلبه از عایشه روایت می‌کند که من به چشم خود دیدم که پیامبر عظیم­الشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم صلوات المصلّین) را زیر عبایی جمع کرد و این­گونه دعا کرد: پروردگارا! اینان را از آلودگی پاک ساز.

 

من از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) سؤال کردم: آیا من هم از ایشان هستم؟ پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: خیر، تو خیر و نیک هستی امّا جزء این جمع نمی‌باشی.

 

روایت دیگری هم دارند که امّسلمه آن را نقل کرده - که ما شیعیان هم اعتقاد داریم که این جریان در خانه ام­ّ سلمه اتّفاق افتاده است - در آن روایت بیان می­شود: امّ سلمه می‌گوید بعد از آن که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)  داخل کساء شدند، هر کدام از خاندانشان (مولی­الموالی، بی­بی دو عالم، امام حسن و امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین)) نیز وارد کساء شدند تا جمع آن­ها پنج تن گردید. بعد آیه تطهیر نازل شد: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً».

 

من نزدیک شدم و عرضه داشتم: یا رسول­الله! من هم می‌توانم داخل کساء شوم؟ پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: تو خیر و نیکی هستی، امّا مجاز نیستی که در این جمع حضور پیدا کنی (مانند همان سخنی که عایشه گفت، معلوم می‌شود عایشه این را از امّسلمه شنیده و به خود نسبت داده است) - این نوع نقل کردن مجدّداً در صحیح مسلم، تفسیر کشّاف و شواهد التّنزیل تبیین شده است -

 

لذا در این­جا همه آن­ها قائلند که عصمت برای این پنج تن ثابت است. ولی ما قائل به این هستیم که عصمت فقط برای آن پنج تن نیست بلکه ادامه دارد؛ یعنی متعلّق به آن فرزندان أبی­عبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) ­که امام هستند نیز می­باشد.

 

البته اهل جماعت در کتاب­های خود تضاد زیادی دارند. مثلاً در ابتدا عصمت را قبول ندارند، امّا بعد آیه تطهیر را بیان می­کنند و می­گویند: عصمت در این پنج تن هست. گرچه جالب است، بعضی از آن­ها، از این آیات و روایات بهره برداری نمی‌کنند و می‌گویند: نمی­توان به این روایت استناد کرد.

 

از طرفی در «ثلاثیات» احمد­بن­حنبل و در کتاب «مغنی» ابن­خدامه و در «کشف القناع» بیان می‌کنند: هرکس با روایاتی که در کتاب­های صحیح بخاری و صحیح مسلم بیان شده مخالفت کند، با قرآن مخالفت کرده است، چون صحیح بخاری و صحیح مسلم مثل قرآن می‌مانند و حتّی گفته­اند صحیح بخاری، قرآن دوم است!

 

ما می­گوییم: درست است که در همین صحیح بخاری، چندین روایت ضدّ و نقیض وجود دارد، امّا شما که می‌گویید: قرآن دوم است و باید تمام روایات آن را قبول کرد، پس چرا نمی­گویید عصمت ائمّه(علیهم صلوات المصلّین) را قبول داریم؟! چون در کتب خودتان عصمت را پذیرفتید و در این زمینه روایاتی از خود عایشه یا امّ­سلمه در آن­ها نقل شده است، پس باید عصمت را بپذیرید.

 

پس این مطلبی است که در کتاب­های آن­ها موجود است و ما از کتاب­های خودمان نمی‌گوییم که بگویند: کتاب­های شما برای ما قابل استناد نیست و به تعبیر عامیانه، کسی نمی‌گوید ماست من ترش است.

 

می‌گویند: از کتب ما چه مطلبی دارید که بیان کنید؟ ما می‌گوییم در کتاب­های خود شما این مطلب عصمت اثبات می‌شود.

 

 

 

اهل سنّت حقیقی

 

خوب است این نکته را هم بیان کنم که چرا ما اهل جماعت می­گوییم، نه اهل سنّت؟

 

منظور ما این است که آن­ها در مورد مسئله­ای به دور هم جمع شدند و علیرغم وجود فرمان صریح رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در آن مسئله، تصمیم دیگری گرفتند که ما آن تصمیم را باطل می‌دانیم. البته این یک بحث علمی ‌است و طبق کتب خودشان اثبات می‌کنیم که تصمیم آن­ها باطل است.

 

البته ما جدال و دعوا نداریم و نمی‌خواهیم به کسی اهانت و فحّاشی کنیم. حتّی لعنی که ما در روایات داریم، خود قرآن هم بیان کرده - که إن­شاءالله این را بیشتر باز کرده و در تأیید آن چند روایت از خود اهل جماعت می­آوریم - و خود آن­ها هم می‌گویند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در زمان خود بعضی­ را لعن می‌کردند. حتّی خلفا هم لعن می‌کردند. لذا لعن با فحش متفاوت است و نباید فحّاشی کرد. در قرآن نیز می‌فرماید: حتّی به امامان کفر هم فحّاشی نکنید، چون در این صورت آن­ها هم به مقدّسات شما فحّاشی می‌کنند.[2]

 

شما حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را دیدید، موقعی که می‌خواست سران کفر را خطاب کند، حتماً لفظ آقا را هم می­آورد. من یادم هست که بعد از حمله آمریکا به طبس، ایشان نفرمودند: این آدم فلان فلان شده برود دنبال کارش، بلکه فرمودند: آقای کارتر دنبال یک شغل دیگری برود؛ چون این دوره دیگر رئیس جمهور نمی‌شود[3].

 

بحث ما، بحث علمی ‌است. ما عرض می‌کنیم این­ها سنّی نیستند، اهل سنّت حقیقی ما هستیم؛ چون به حقیقت ما سنّت رسول­الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)  را داریم. ما باید تمرین کنیم و به دیگران هم یاد بدهیم که به این­ها اهل سنّت نگوییم، اهل جماعت بگوییم؛ چون سنّی حقیقی ما هستیم.

 

حتّی مسیحی حقیقی و کلیمی ‌حقیقی نیز ما هستیم؛ چون اصلاً فرقی بین انبیاء نیست، «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»[4]. خدا یکی است، انبیاء هم از طرف همان خدا هستند، لذا همه آن­ها مسلمند. همان­طور که در مورد ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) بیان فرمود: «حَنیفاً مُسْلِماً»[5]. همه آن­ها مسلمان یعنی تسلیم شده در راه خدا هستند. منتها پیامبری با کتاب آمد و مردم کتاب او را تحریف کردند، بعد پیامبر دیگری آمد و باز کتاب او را هم تحریف کردند و روند تحریف کتب همین­طور ادامه داشت، تا این ­که چون پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، آخرین پیامبر بود، خود پروردگار عالم بیان فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[6] ما این ذکر (قرآن) را نازل کردیم و خودمان هم از آن محافظت می‌کنیم[7].

 

پس همه انبیاء یکی هستند و این هم که بیان می‌کنیم ما سنّی حقیقی هستیم؛ چون در واقع ما سنّت حقیقی یعنی کارهایی را که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) انجام می­داده­اند، انجام می‌دهیم.

 

مثلاً قرآن بیان فرموده است: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ» امّا دیگر بیان نکرده است که نماز مغرب را سه رکعت بخوانید، تسبیحات اربعه را نیز بگویید و به آرامی هم خوانده شود. این­ها در دو مورد تبیین شده است:

 

1.       بیان معصومین(علیهم صلوات المصلّین): از خود پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) که اوّل معصوم بودند تا وجود مقدّس مولایمان امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) که آخرین معصوم هستند.

 

2.       افعال معصومین(علیهم صلوات المصلّین) 

 

 یعنی قول و فعل معصومین(علیهم صلوات المصلّین) سنّت است. پس در حقیقت ما که به قول و فعل معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) مراجع کرده و آن­ها را انجام می­دهیم، سنّی هستیم.

 

بد نیست خاطره­ای بیان کنم، دو سال پیش که مکّه بودیم، در صحرای عرفات به شخصی که اهل جماعت بود، برخورد کردم. چون در آن­جا همه با لباس احرام هستند، او متوجّه نشد که من شیعه هستم، اوّل از صحبت کردن ابا داشت، چون اگر شیعه باشی نه تنها با تو صحبت نمی‌کنند، بلکه شروع  به فحّاشی کردن می‌کنند. برای همین پرسید: «أنت مِن أهلِ السُّنَّة أو شیعَه؟» از آن­جایی که سنّی حقیقی ما هستیم، گفتم: من اهل سنّتم و بعد شروع به حرف زدن کردم.

 

لذا ما اهل جماعت نیستیم ولی اهل سنّت هستیم. سنّت یعنی قول و فعل معصوم که اوّل معصوم هم پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است.

 

اصلاً چیزی که خلاف قول و فعل پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) باشد از نظر ما مردود است و باید آن را به دیوار زد. تمام فتاوای علماء و مراجع نیز بر همین اساس است و اجماع و عقل، در نهایت قضیّه مطرح می­شوند و مجتهدین ما اوّل به دنبال کتابالله و سنّت می‌گردند[8].

 

 

 

 


 

[1] احزاب/ 33

 

[2] انعام/ 108 «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَیَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ»

 

[3] همین­طور هم شد. آن زمان تنها دوره­ای بود که رئیس جمهور آمریکا برای بار دوّم رأی نیاورد. چون معمولاً در انتخاب ریاست جمهوری آن­ها هم، در دو دوره متوالی یک نفر رأی می‌آورد، گرچه در آن­جا فقط دو حزب دموکرات و جمهوری­خواه وجود دارد؛ یعنی ریاست جمهوری فقط در دست این دو حزب است.

 

[4]  بقره/ 265

 

[5]  آل عمران/ 67

 

[6]حجر/ 9

 

[7] بارها بیان کردیم زبان عربی نیاز به حرکات دارد. در زبان عربی اگر «مِن» به «مَن» تبدیل شود، با این­ که حرف­هایشان یکی است و فقط حرکت­شان فرق ­کرده امّا معنا عوض می‌شود. «مِن» حرف است و معنی «از» می­دهد، امّا «مَن» اسم است و به معنای «چه کسی» یا «کسی که» به­کار برده می­شود. پس یک حرکت، معنا را عوض می‌کند.

این مثال را بیان کردم که معلوم شود اتّفاقاً قرآن باید راحت­تر تحریف می‌شد، چون اگر یک حرکت بالا و پایین شود، خیلی مواقع معنا عوض می‌شود. امّا همان قرآن که الآن در عربستان است و وهابی­ها می­خوانند - انگلیسی­ها وهابیّت را درست کردند، مثل بهائیّت در ایران - در بنگلادش هم هست، در ایران هم هست و در تمام کشورهای عربی، در مالزی و اندونزی و هرجا که بروید همین قرآن است، پس قرآن تحریف نشده است.

 

[8] لذا در تعریفی که راجع به بحث اجتهاد هست، یک مجتهد باید تمام این موارد را بلد باشد، که خودش یک علم عظیمی ‌است؛ چون خود علم سنّت یعنی علم شناخت حدیث، و علم حدیث، علم رجال و علم درایه می‌خواهد و مطالب دیگر که وارد آن­ها نمی‌شوم.

 



ارسال نظر برای این مطلب


کد امنیتی رفرش