به امید ظهو مولا و سرورمان حضرت حجت ابن الحسن ( عجل الله فرجه الشریف )

آخرین ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
شهید محمود رضا بیضائی 0 204 bonakdar

خطبه پس از بازگشت از صفّين

خطبه پس از بازگشت از صفین

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عليه السّلام
از خطبه هاى آن حضرت است
بَعْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفِّينَ
پس از بازگشت از صفّين

اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ، وَاسْتِسْلاماً لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتِعْصاماً مِنْ
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش


مَعْصِيَتِهِ، وَ اَسْتَعينُهُ فاقَةً اِلى كِفايَتِهِ، اِنَّهُ لايَضِلُّ مَنْ هَداهُ،
خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود،
وَ لايَئِلُ مَنْ عاداهُ، وَلايَفْتَقِرُ مَنْ كَفاهُ، فَاِنَّهُ اَرْجَحُ مَا وُزِنَ،
و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين ترين وزنه ها،
وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ. وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ،
و بهترين اندوخته هاست. و شهادت مى دهم كه جز خداى يگانه خدايى نيست و او را شريكى نمى باشد،
شَهادَةً مُمْتَحَناً اِخْلاصُها، مُعْتَقَداً مُصاصُها. نَتَمَسَّكُ بِها اَبَداً ما
شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا
اَبْقانا، وَ نَدَّخِرُها لاَِهاويلِ ما يَلْقانا، فَاِنَّها عَزيمَةُ الاْيمانِ،
زنده مان مى دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان،
وَ فاتِحَةُ الاِْحْسانِ، وَ مَرْضاةُ الرَّحْمنِ، وَمَدْحَرَةُ الشَّيْطانِ.
سرلوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است.
وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ، وَالْعَلَمِ
و شهادت مى دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه
الْمَأْثُورِ، وَالْكِتابِ الْمَسْطُورِ، وَالنُّورِ السّاطِع  ِ، وَالضِّياء اللاّمِع  ِ،
معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان،
وَ الاَْمْرِ الصّادِع  ِ، اِزاحَةً لِلشُّبُهاتِ، وَاحْتِجاجاً
و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه هاى آنان را برطرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان
بِالْبَيِّناتِ، وَ تَحْذيراً بِالاْياتِ، وَ تَخْويفاً بِالْمَثُلاتِ،
اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت برحذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند،
وَ النّاسُ فى فِتَن انْجَذَمَ فيها حَبْلُ الدِّينِ، وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِى
رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه هاى يقين


الْيَقينِ، وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ، وَ تَشَتَّتَ الاَْمْرُ، وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ، وَ عَمِىَ
متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر
الْمَصْدَرُ، فَالْهُدى خامِلٌ، وَالْعَمى شامِلٌ. عُصِىَ الرَّحْمنُ،
هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى شد،
وَ نُصِرَ الشَّيْطانُ، وَ خُذِلَ الاْيمانُ، فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ، وَ تَنَكَّرَتْ
و شيطان يارى داده مى شد، ايمان ورشكسته، پايه هايش فروريخته، نشانه هايش متغير و
مَعالِمُهُ، وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ، وَ عَفَتْ شُرُكُهُ. اَطاعُوا الشَّيْطانَ،
ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده،
فَسَلَكُوا مَسالِكَهُ، وَ وَرَدُوا مَناهِلَهُ. بِهِمْ سارَتْ اَعْلامُهُ.
راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان بهوسيله متابعانش به كار افتاده،
وَ قامَ لِواؤُهُ، فى فِتَن داسَتْهُمْ بِاَخْفافِها، وَ وَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِها،
وپرچمش برافراشته شده بود، درفتنه هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگدمال مى كرد، و زير سم خود مى كوبيد،
وَ قامَتْ عَلى سَنابِكِها. فَهُمْ فيها تائِهُونَ حائِرُونَ جاهِلُونَ
و باز هم (به انتظار فتنه اى بيش) بر سر سُم خود ايستاده بود. در آن فتنه سرگردان و حيران و نادان و دچار حيله
مَفْتُونُونَ. فى خَيْرِ دار وَ شَرِّ جيران. نَوْمُهُمْ سُهُودٌ، وَ كُحْلُهُمْ
شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه
دُمُوعٌ، بِاَرْض عَالِمُها مُلْجَمٌ، وَ جاهِلُها مُكْرَمٌ.
چشمشان اشك سوزان، در سرزمينى مى زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود.

 

وَ مِنْها يَعْنى آلَ النَّبِىِّ عليهم السّلام
قسمتى از آن درباره آل پيامبر عليهم السّلام است

هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَلَجَأُ اَمْرِهِ، وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ،
اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا،
وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ، وَ جِبالُ دينِهِ. بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ،
و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست،
وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ فَرائِصِهِ.
و لرزش بدنـه آييـن را آرام نمـود.

وَ مِنْها يَعْنى قَوْماً آخَرينَ
قسمتى از آن درباره قومى ديگر

زَرَعُوا الْفُجُورَ، وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ، وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ.
مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند.
لايُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُْمَّةِ اَحَدٌ،
با آل محمّد ـ درود خدا بر او و آل او باد ـ احدى از اين امت را نمى توان مقايسه كرد،
وَلايُسَوّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ اَبَداً. هُمْ اَساسُ الدِّينِ،
و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين
وَ عِمادُ الْيَقينِ. اِلَيْهِمْ يَفىءُ الْغالى، وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التّالى،
و ستون يقين اند. افراط گرايان به آنان بازگردند، و عقب مانده ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)،
وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلايَةِ، وَ فيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَالْوِراثَةُ. اَلاْنَ اِذْ
ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق


رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ، وَ نُقِلَ اِلى مُنْتَقَلِهِ.
به حقدار رسـيده، و خلافت به جايگاه خودش بازگشته است.

ترجمه استاد حسین انصاریان



ارسال نظر برای این مطلب


کد امنیتی رفرش